عبدالقاهر بن عبدالرحمان جرجانیجرجانی، عبدالقاهر بن عبدالرحمان ابوبکر، ادیب، نحوی، مؤسس و نظریهپرداز بلاغت در سده پنجم میباشد. فهرست مندرجات۲ - نام پدر ۳ - زادگاه ۴ - اساتید ۵ - القاب ۶ - شاگردان ۷ - مذهب ۸ - شاعربودن ۹ - وفات ۱۰ - موضوع آثار ۱۰.۱ - بلاغت در لفظ و معنا ۱۰.۲ - پیوند علم نحو و معانی ۱۰.۳ - نظمالقرآن ۱۱ - تاثیر پذیری از ارسطو ۱۲ - استفاده از اشعار عربی ۱۳ - تاثیر بر دیگران ۱۴ - آثار ۱۵ - فهرست منابع ۱۶ - پانویس ۱۷ - منبع ۱ - حیاتتاریخ ولادت او معلوم نیست. ۲ - نام پدردر برخی منابع، نام وی عبدالقادر [۱]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، قسم ۱، ص۱۲۸، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ ش .
[۲]
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمة اللغة، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محمد مصری، دمشق ۱۹۷۲.
آمده و نام پدرش عبدالواحد [۳]
محمد کردعلی، کنوز الاجداد، ج۱، ص۲۶۰، دمشق ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰.
ذکر شده است.۳ - زادگاهبه تصریح بسیاری از منابع، خانواده جرجانی ایرانی بودند و عبدالقاهر در جرجان زاده شد. [۴]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
[۵]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۳، بیروت ۱۹۸۹.
از زندگانی او اطلاع چندانی در دست نیست، حتی باخَرْزی (متوفی ۴۶۷)، که معاصر جرجانی بوده و او را ملاقات کرده، [۶]
علیبن حسن باخرزی، دمیة القصر و عُصرة اهل العصر، ج۱، ص۲۴، چاپ محمد تونجی، دمشق) ۱۳۹۱/۱۹۷۱ .
از زندگانی او چیزی نگفته و به تمجید از وی بسنده کرده است. [۷]
علیبن حسن باخرزی، دمیة القصر و عُصرة اهل العصر، ج۱، ص۵۷۸، چاپ محمد تونجی، دمشق ۱۳۹۱/۱۹۷۱ .
۴ - اساتیدجرجانی در زادگاهش نزد ابوالحسین محمدبن حسن فارسی (متوفی ۴۲۱)، خواهرزاده ابوعلی فارسی (متوفی ۳۷۷)، نحو آموخت. [۸]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۹]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۴۹، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۱۰]
ابنمُلَقّن، العقد المُذهَّب فی طبقات حملة المذهب، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸، چاپ ایمن نصر ازهری و سیدمهنّی'، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
یاقوت حموی [۱۱]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۴، ص۱۷۹۷، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
از قاضی ابوالحسن علیبن عبدالعزیز جرجانی (متوفی ۳۹۲) نیز به عنوان استادِ عبدالقاهر نام برده، ولی در جای دیگر [۱۲]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۶، ص۲۵۲۴، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
گفته که ابوالحسین فارسی تنها استادِ جرجانی بوده است.بسیاری از شرححالنگاران تصریح کردهاند که عبدالقاهر، جرجان را، حتی برای دانشاندوزی، ترک نگفته و این از نکات شگفت زندگی اوست. [۱۳]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره) ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۱۴]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
[۱۵]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
[۱۶]
احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج۱، ص۱۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۵ - القابجرجانی را با القاب و صفاتی همچون امام در نحو و ادب، شیخِ زبان عربی، مؤسس علم معانی و بیان، علامه و دارای تألیفات سودمند، فقیه، متکلم، دیندار، قانع و آرام ستودهاند. [۱۷]
محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۳۲، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۸]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، ج۲، ص۳۶۹ـ۳۷۰، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
[۱۹]
عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، ج۳، ص۷۸، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۲۰]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۴۹، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۲۱]
عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیة، ج۲، ص۲۷۵، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
[۲۲]
ابنمُلَقّن، العقد المُذهَّب فی طبقات حملة المذهب، ج۱، ص۲۶۷، چاپ ایمن نصر ازهری و سیدمهنّی'، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۲۳]
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمة اللغة، ج۱، ص۱۲۶، چاپ محمد مصری، دمشق ۱۹۷۲.
[۲۴]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
[۲۵]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۲، جزء ۳، ص۴۴، بیروت ۱۹۸۳.
[۲۶]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
۶ - شاگردانجرجانی، پس از استادش، ابوالحسین فارسی، در جرجان به تدریس پرداخت و بسیاری از طالبان علم برای یادگیری نحو و علوم ادبی و درک محضر او به آنجا شتافتند. [۲۷]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
[۲۸]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۲۹]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۳، بیروت ۱۹۸۹.
از جمله شاگردان جرجانی، احمدبن عبداللّه مهابادی، ابوالحسن علیبنمحمد فصیحی، فضلبن اسماعیل تمیمی، محمدبن احمد ابیوردی، احمدبن ابراهیم شَجَری و خطیب تبریزی بودند. [۳۰]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۳۱]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۱، ص۳۵۷، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
[۳۲]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۵، ص۱۹۶۴، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
[۳۳]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۵، ص۲۱۶۶، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
[۳۴]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۵، ص۲۳۶۵، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
[۳۵]
یاقوت حموی، معجمالادباء، ج۶، ص۲۸۲۴، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳.
[۳۶]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
۷ - مذهبجرجانی پیرو فقه شافعی و در کلام، اشعری بود. [۳۷]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۴۹، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۳۸]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۵۹، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: دارالندوة الجدیدة، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
[۳۹]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴
. [۴۰]
احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج۱، ص۱۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۸ - شاعربودنوی به عربی شعر میسرود و به گفته فیروزآبادی [۴۱]
محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمة اللغة، ج۱، ص۱۲۷، چاپ محمد مصری، دمشق ۱۹۷۲.
اشعار فراوانی داشت، حدود صد بیت از سرودههایش را باخرزی [۴۲]
علیبن حسن باخرزی، دمیة القصر و عُصرة اهل العصر، ج۱، ص۵۷۹ - ۵۹۴، چاپ محمد تونجی، دمشق ۱۳۹۱/۱۹۷۱ .
و ابنشاکر کتبی [۴۳]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۲، ص۳۷۰، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
نقل کردهاند، بسیاری از سرودههای او در شکایت از احوال زمانه و برخی نیز در مدح اشخاص بوده است، از جمله در مدح خواجه نظامالملک طوسی ، وزیر سلجوقیان (متوفی ۴۸۵). [۴۴]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۹ـ۱۹۰، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
[۴۵]
۱۸۵، عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۳، بیروت ۱۹۸۹.
۹ - وفاتدر باره تاریخ وفات وی اختلاف نظر هست؛ ابنشاکر کتبی [۴۶]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، ج۲، ص۳۷۰، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
و زیدان [۴۷]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۲، ص۳۷۰، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
و فرّوخ [۴۸]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹.
تاریخ درگذشت او را ۴۷۱ آوردهاند و اسماعیلپاشا بغدادی [۴۹]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین،ج ۱، ستون ۶۰۶، در حاجیخلیفه، ج۵.
نیز سال ۴۷۴ را ذکر کرده و در دیگر منابع هر دو تاریخ آمده است. [۵۰]
محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۳۲، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۵۱]
عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، ج۳، ص۷۸، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
[۵۲]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۴۹، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۵۳]
ابنمُلَقّن، العقد المُذهَّب فی طبقات حملة المذهب، ج۱، ص۲۶۷.، چاپ ایمن نصر ازهری و سیدمهنّی'، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
۱۰ - موضوع آثار۱۰.۱ - بلاغت در لفظ و معنادانشمندان مسلمان از سده دوم برای اثبات اعجاز قرآن به تدوین علوم بلاغی پرداختند و عبدالقاهر جرجانی نیز برخی آثار خود را در همین زمینه تألیف کرد، وی، بر خلاف کسانی که بلاغت را بیشتر در لفظ میدانستند و به آن بها میدادند، یا آنان که جلوه بلاغت را بیشتر در معنی میدیدند (مانند ابوعَمرو شیبانی و حسنبن بِشر آمِدی )، نظریه جدیدی عرضه کرد، وی با نقد دقیق نظریه هر دو گروه، [۵۴]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ج۱، ص۳۵ـ۵۲، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
دیدگاه خود را، که به نظم و تَلاؤُم شهره گشت، مطرح کرد.پیشینیان لفظ را به لباس یا غلافی مانند میکردند که بر اندیشهها سایه میافکند و آنها را میپوشاند و غلاف و پوشش نیز طبیعتاً غیر از محتوا و از جنسی دیگر است. [۵۵]
محمد زکی عَشْماوی، قضایا النقد الادبی بین القدیم و الحدیث، ج۱، ص۲۸۰، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
جرجانی در پی ابطال این نظر بود، پیش از وی بیشتر به مفردات و اجزا بها میدادند، بیآنکه بدانند زیبایی یک اثر در ترکیب و نظم اجزای آن است؛ چیزی که در نقد ادبی و زیباییشناسی معاصر نیز بسیار مهم است. [۵۶]
محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، ج۱، ص۵۵ - ۵۶، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲).
، از اینرو، به نظر جرجانی، یک کلمه مادام که در گروهی از کلمات مرتبط با یکدیگر واقع نشده باشد، خالی از هرگونه اهمیت و مفهوم است، جرجانی برای بیان این معنی، تابلو نقاشی را مثال میزند که هر رنگی در کنار دیگر رنگها جلوهگر میشود و گیرایی یک تصویر در مجموع و انتظام این رنگهاست. [۵۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ص۷۰، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
، آیور آرمسترانگ ریچاردز، نقاد معروف، نیز همین مطلب را در باره یک نقاشی و یک قطعه موسیقی مطرح کرده و گیرایی و جاذب بودن آنها را در پیوند رنگها و صداها دانسته است.ریچاردز در مبحث نظریه استعمال میگوید که فضیلت و برتری ادبی هر سخن، در کاربرد صحیح و مناسب واژگان است و در سازگاری و پیوند میان آنها، و این همان سخن جرجانی است. [۵۸]
آیور آرمسترانگ ریچاردز، فلسفه بلاغت، ج۱، ص۶۰ـ۶۱، ترجمه علی محمدی آسیابادی، تهران ۱۳۸۲ ش.
[۵۹]
آیور آرمسترانگ ریچاردز، فلسفه بلاغت، ج۱، ص۷۹ـ۸۰، ترجمه علی محمدی آسیابادی، تهران ۱۳۸۲ ش.
[۶۰]
محمد زکی عَشْماوی، قضایا النقد الادبی بین القدیم و الحدیث، ج۱، ص۲۸۲ـ ۲۹۳، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
، به گفته کمال اَبودیب، این نظر جرجانی همان است که زبانشناس معاصر، بنیامین لی ورف، مطرح کرده است که معنی، حاصل کلمات یا تکواژها نیست، بلکه محصولِ طرح ارتباطی میان تکواژهاست [۶۱]
محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، ج۱، ص۵۶، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲).
از اینرو، در مبحث اعجاز قرآن، بر خلاف معتزله که خصوصیات فصاحت را در تکتک کلمات و حتی حروف و صداها جستجو میکردند، جرجانی بر اساس نظریه نظم، اعجاز قرآن را در ساختار میداند نه در کلمات.او توضیح میدهد که این کلمات پیش از نزول قرآنکریم در بین مردم عرب وجود داشته و تقریباً با همان مفاهیم نیز در قرآن کریم به کار رفته است، البته نبودِ کلمات متنافر در قرآنکریم مهم است، ولی برای اعجاز قرآن کافی نیست، از سوی دیگر آرایههای ادبی و مجاز و استعاره نیز نمیتواند ملاک اعجاز قرار گیرد، زیرا در بسیاری از آیات قرآنکریم چنین صنایعی به کار نرفته است؛ پس، آنچه مهم است ارتباط اسلوب موجود در میان واژگان است که در دیدگاه جرجانی عنوان نظم به خود گرفته است. این نظریه جرجانی، که زبان صرفاً مجموعهای از واژهها نیست، با نظریه فردینان دو سوسور که زبان را مجموعهای از پیوندها و ارتباطها، میداند قابل مقایسه است، مقیاس نقد نیز نزد جرجانی همین است، یعنی نظمی که روابط میان اشیا را برقرار کرده و هدف زبان نیز تعبیر از این پیوندهاست [۶۲]
محمد مندور، النقد المنهجی عندالعرب، ج۱، ص۳۳۴ـ۳۳۶، قاهره ۱۹۷۲.
۱۰.۲ - پیوند علم نحو و معانیپیوند میان علم نحو و معانی نیز در آثار جرجانی مطرح گشته است، به تعبیر وی، « علم معانیالنحو » یعنی یافتن بهترین روابط نحوی در میان کلماتی که برای ادای مقصود بیان میشود. [۶۳]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ص۲۷۶، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
[۶۴]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ص۲۸۲ـ۲۸۳، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
[۶۵]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ص۴۰۳ـ۴۰۴، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
، به بیانِ دیگر، علم معانی نحو، آگاهی شاعر و ادیب از کاربردهای نحوی زبان است و اینکه هر ساختاری در چه حالتی، چه نقشی میتواند داشته باشد. [۶۶]
محمدرضا شفیعی کدکنی، موسیقی شعر، ج۱، ص۳۱، تهران ۱۳۷۰ ش.
، زبانشناسان معاصر، نظیر بلومفیلد و چامسکی، نیز به جایگاه و نقش مسائل نحوی و پیوند میان نحو و بلاغت پیبردهاند [۶۷]
محمدعبدالمطلب، قضایا الحداثه عند عبدالقاهر الجرجانی، ص۵۱، بیروت ۱۹۹۵.
[۶۸]
محمدعبدالمطلب، قضایا الحداثه عند عبدالقاهر الجرجانی، ص۷۲، بیروت ۱۹۹۵.
، از دیگر اندیشههای ابتکاری جرجانی، نشان دادن ارتباط میان ساختارِ اندیشه و ساختار زبان بود، وی انتظام بین لفظ و معنی را انعکاس نظم ذهنی میشمرد. [۶۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ص۴۴، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
[۷۰]
عبدالحسین زرینکوب، نقد ادبی: جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان، ج۲، ص۷۲۴، تهران ۱۳۷۸ ش.
۱۰.۳ - نظمالقرآنگفتنی است که پیش از جرجانی نیز اصطلاح « نظمالقرآن » در مبحث اعجاز به کار رفته بود، جاحظ نخستین کسی است که «نظم» و «تألیف» قرآن را برهانی عظیم دانسته است [۷۱]
عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، ج۱، ص۳۸۳، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸.
، ابنندیم نیز از چندین مؤلف یاد کرده است، از جمله از جاحظ و ابناِخشید (متوفی ۳۲۶) و ابوعلی حسنبن علیبن نصر که کتابهایی با عنوان نظمالقرآن داشتهاند، محمدبن زید واسطی معتزلی (متوفی ۳۰۷) نیز کتابی با عنوان اعجازالقرآن فی نظمه و تألیفه داشته است. [۷۲]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۴۱.
، خَطّابی [۷۳]
حمدبن محمد خَطّابی، بیان اعجاز القرآن، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۲۴ـ۲۵.
نیز اعجاز قرآن را در نظم آن دانسته است، باقلاّنی [۷۴]
محمدبن طیب باقلانی، کتاب تمهیدالاوائل و تلخیص الدلائل، ص۱۷۷ـ ۱۷۸، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
هم تصریح کرده که اعجاز قرآن در حروف آن نیست، بلکه در نظم، انضمام و چینش آنهاست.قاضی عبدالجبار معتزلی [۷۵]
قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، ج۱۶، ص۱۹۹، چاپ امین خولی، قاهره۱۳۸۰/۱۹۶۰.
نیز فصاحت را نه در اجزای کلام به تنهایی، بلکه در پیوند آنها میداند، در واقع، این بحث به طور پراکنده در آثار دانشمندان پیش از جرجانی مطرح بوده، ولی مبتکر این نظریه، جرجانی است که زمینهساز علم معانی، بهعنوان دانشی مستقل شد [۷۶]
شوقی ضیف، البلاغة: تطور و تاریخ، ج۱، ص۱۸۹، قاهره ۱۹۷۶ .
[۷۷]
احمد احمد بدوی، عبدالقاهر الجرجانی و جهوده فیالبلاغة العربیة، ج۱، ص۳۵۳، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۲ .
[۷۸]
مصطفی ناصف، «النظم فی دلائل الاعجاز: عرض و تفسیر و منهج»، ج۱، ص۱۸، حولیات کلیة الاداب، ژانویه ۱۹۵۵.
[۷۹]
مصطفی ناصف، «النظم فی دلائل الاعجاز: عرض و تفسیر و منهج»، ج۱، ص۲۰، حولیات کلیة الاداب، ژانویه ۱۹۵۵.
[۸۰]
مصطفی ناصف، «النظم فی دلائل الاعجاز: عرض و تفسیر و منهج»، ج۱، ص۲۹، حولیات کلیة الاداب، ژانویه ۱۹۵۵.
[۸۱]
احمد احمد بدوی، عبدالقاهر الجرجانی و جهوده فیالبلاغة العربیة، ص۴۱۱ـ ۴۱۵، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۲.
اما نکته مهم این است که کار جرجانی در نظریه نظم، از چنان کمال و استحکامی برخوردار است که اخلاف او نتوانستهاند چیز مهمی بر نظریه وی بیفزایند. [۸۲]
محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، ج۱، ص۵۶، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲.
۱۱ - تاثیر پذیری از ارسطواز دیگر مباحثی که در باره جرجانی مطرح میشود آن است که وی تا چه حد متأثر از فلسفه یونان و اندیشههای ارسطو بوده است. به نظر طهحسین، جرجانی به واسطه مطالعه آثار ابنسینا با اندیشهها و تقسیمات ارسطو آشنا شده و مباحث خود را بر آن مبنا پیریزی کرده و به خوبی توانسته است میان قواعد نحو عربی و اندیشههای ارسطو جمع بندد [۸۳]
ابنوهب کاتب، کتاب نقد النثر( = البرهان فی وجوه البیان)، ج۱، ص۲۹ـ۳۰، منسوب به قدامة بن جعفر، چاپ طه حسین و عبدالحمید عبادی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
[۸۴]
احمد احمد بدوی، عبدالقاهر الجرجانی و جهوده فیالبلاغة العربیة، ج۱، ص۳۹۲ـ۳۹۴، قاهره ۱۳۸۱/۱۹۶۲.
البته شباهت موجود میان مباحث جرجانی و اندیشههای ارسطو آن اندازه نیست که حاکی از تبعیت و تقلید باشد و همچنین تأثیر و نفوذ معارف یونانی در آرای جرجانی چندان مهم و قابل اعتنا نیست؛ اما، چون عبدالقاهر از دانشمندان علم کلام بوده و با مباحث عقلی و ذوقی انس داشته است، عجیب نیست که آرای او در بعضی موارد با بعضی تحقیقات حکیمان یونان شباهت یافته باشد. [۸۵]
عبدالحسین زرینکوب، شعر بیدروغ، ج۱، ص۱۹۲، شعر بینقاب، تهران ۱۳۵۶ ش.
[۸۶]
عبدالحسین زرینکوب، نقد ادبی: جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان، ج۱، ص۱۶۹ـ۱۷۰، تهران ۱۳۷۸ ش.
به گفته کمال ابودیب، کار جرجانی در طبقهبندی اقسام استعاره از لحاظ بلاغت و مشابهت میان آنها، که نشاندهنده آخرین گسترش تحلیلی استعاره در مطالعات اروپایی نیز هست، اساساً با طبقهبندی ارسطو متناقض است. امین خولی [۸۷]
امین خولی، الاعمالالکاملة، ج۱، ص۱۲۳، مناهج تجدید فیالنحو و البلاغة و التفسیر و الادب، قاهره ۱۹۹۵.
، معتقد بود که جرجانی در کتاب دلائلالاعجاز متکلمی است که با جدل و منطق مباحث خود را مطرح میکند، ولی در اسرار البلاغه ادیب بلیغی است که به دور از استدلالهای منطقی، با تکیه بر ذوق، مباحث را پیش میکشد [۸۸]
احمد بدوی، عبدالقاهر الجرجانی و جهوده فیالبلاغة العربیة، ص۳۹۵ـ۳۹۷، قاهره۱۳۸۱/۱۹۶۲.
نکته مهم دیگر در آثار جرجانی آن است که وی فقط به طرح نظریهها بسنده نکرده، بلکه با آزمودن آرای خود با آیات قرآن و اشعار عرب به آنها جنبه عملی بخشیده است. [۸۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، ج۱، ص۲۲۱ـ ۲۲۵، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
[۹۰]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، ج۱، ص۲۸۴ـ ۲۸۵، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
[۹۱]
محمد زکی عَشْماوی، قضایا النقد الادبی بین القدیم و الحدیث، ج۱، ص۲۹۶، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
۱۲ - استفاده از اشعار عربیجرجانی در استفاده از اشعار عربی، از دورههای گوناگون ادب عربی ( جاهلیت تا عصر عباسی) شاهد آورده [۹۲]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، ص۴۰۱ـ۴۱۲، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و این موضوع باعث شده است که دیدگاههای ادبی، نقدی و بلاغی جرجانی، عام و شامل باشد و همه این دورانها را در بر گیرد. [۹۳]
محمد برکات حمدی ابوعلی، معالم المنهج البلاغی عند عبدالقاهر الجرجانی، ج۱، ص۶۲ـ ۶۵، عمان ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
بر عبدالقاهر خرده گرفتهاند که در بحث اعجاز قرآن و مباحث بلاغی، از نقش موسیقیایی آیات و مسئله اصوات در زبان غافل مانده است. [۹۴]
محمد برکات حمدی ابوعلی، معالم المنهج البلاغی عند عبدالقاهر الجرجانی، ج۱، ص۱۲۷، عمان ۱۴۰۵/۱۹۸۴.
[۹۵]
طالب محمداسماعیل زوبعی، البلاغة العربیة: علم المعانی بین بلاغة القدامی و اسلوبیة المحدثین، ج۱، ص۶۰ـ۶۹، بنغازی ۱۹۹۷.
برخی ناقدان نیز معتقدند که جرجانی نسبت به اسلوب، اهمال کرده و بیشتر به ترکیب نحوی گرایش داشته است؛ ولی، جرجانی به اسلوب، زبان و متکلم اشاره کرده و نقش هر یک را بیان داشته است. [۹۶]
نصر حامد ابوزید، اشکالیات القراءة و آلیات التأویل، ج۱، ص۱۶۳ـ۱۶۴، بیروت ۱۹۹۹.
، مسئله دیگر آن است که جرجانی به طور پراکنده مباحث صنایع بدیعی را مطرح کرده [۹۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، ج۱، ص۵ ۱۹، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
و نظریهای کلی و عمومی برای بدیع نداده است و اگر چنین میکرد میتوانست مانع از پراکندگی مباحث اصحابِ بدیع گردد. [۹۸]
شوقی ضیف، البلاغة: تطور و تاریخ، ج۱، ص۲۱۸ـ۲۱۹، قاهره ۱۹۷۶ .
۱۳ - تاثیر بر دیگرانجرجانی بر محققان پس از خود تأثیر جدّی گذاشت، فخررازی (متوفی ۶۰۶) کتابش را بر اساس دو کتاب جرجانی، یعنی دلائل الاعجاز و اسرارالبلاغه، اما با تقسیمبندی جدید تألیف کرد. [۹۹]
محمدبن عمر فخررازی، نهایة الایجازفیدرایة الاعجاز، ج۱، ص۵۱، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
، سَکّاکی (متوفی ۶۲۶) با تکیه بر آرای جرجانی و دیگر دانشمندان بلاغت، کتاب مفتاح العلوم را تألیف کرد و در بخش سوم آن، در باره معانی و بیان جداگانه بحث نمود. [۱۰۰]
شوقی ضیف، البلاغة: تطور و تاریخ، ج۱، ص۲۸۸، قاهره ۱۹۷۶ .
، یحییبن حمزه علوی (متوفی ۷۴۵) [۱۰۱]
یحییبن حمزه علوی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائق الاعجاز، ج۱، ص۴، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲.
نیز جرجانی را مؤسس قواعد علم بلاغت دانسته است.سعدالدین تفتازانی (متوفی ۷۹۲) در مقدمه کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح [۱۰۲]
مسعودبن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، ج۱، ص۴، استانبول ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷.
بیان کرده که نهایت توان خود را در مطالعه دو کتاب جرجانی به کار گرفته است. [۱۰۳]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، مقدمه ریتر، ص۶ـ۷، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
، برخی گفتههای جرجانی به کتابهای تفسیر نیز راه یافته است. [۱۰۴]
طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۱۰۸ـ۱۰۹.
، زَمَخشَری (متوفی ۵۳۸) نخستین مفسری است که به پیروی از اندیشههای جرجانی، به تفسیر بلاغی آیات قرآن پرداخته است. [۱۰۵]
شوقی ضیف، البلاغة: تطور و تاریخ، ج۱، ص۲۴۳، قاهره ۱۹۷۶ .
[۱۰۶]
عبدالعزیز عتیق، علمالبیان، ج۱، ص۲۸ـ۲۹، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
آرای جرجانی در شعر و ادبیات فارسی نیز مؤثر بوده است، خاقانی شروانی در بیتی، [۱۰۷]
بدیلبن علی خاقانی، دیوان، ج۱، ص۲۷۵، بیت ۶، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۷۸ ش.
ترکیب «نظم قرآن» را آورده است، حافظ به واسطه کشّاف زمخشری، به طور غیرمستقیم، با آرای عبدالقاهر جرجانی آشنا شده و رمز و رازهای قرآن را آموخته و این رمزِ دلبستگی حافظ به « کشفِ کشّاف » است [۱۰۸]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، بیت۲، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۱۰۹]
محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، ج۱، ص۵۶، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲).
و حافظ که اوج هنر خود را «نظم» خوانده [۱۱۰]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، بیت ۱۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۱۱۱]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش.
[۱۱۲]
شمسالدین محمد حافظ، دیوان، بیت ۱۱، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش.
احتمالاً توجه خود را به ترکیب و ساخت در هنر نشان داده است. [۱۱۳]
محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، ص۵۶، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲).
۱۴ - آثار۱) اسرارالبلاغه، مشتمل بر مطالبی از قبیل تشبیه و استعاره، که بعدها نام علم بیان به خود گرفت. ۲) دلائل الاعجاز، مشتمل بر مباحثی از قبیل فصل و وصل و قصر و اختصاص، که بعدها نام علم معانی به خود گرفت، جرجانی را، به سبب تألیف این دو کتاب، بنیانگذار دو علم معانی و بیان دانستهاند، هر چند سکّاکی در سده هفتم این دو علم را معانی و بیان نامید، ولی اصول کلی آن را جرجانی پایهریزی کرد. [۱۱۴]
احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج۱، ص۱۶۶، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
، به گفته ریتر این دو کتاب سرچشمه مباحث مهم دو شاخه بلاغت، یعنی معانی و بیان، بود و توانست در مطالعات بلاغی مشرق زمین دگرگونی ایجاد کند. [۱۱۵]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، مقدمه، ص۶ـ۷، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
۳) الرسالة الشافیه، در باره اعجاز قرآن. جرجانی در این کتاب به مبحث تَحَدّی قرآن و ناتوانی مردم عرب در معارضه با قرآن پرداخته [۱۱۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، الرسالة الشافیة، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۰۷ـ۱۱۷، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف.
و اعجاز قرآن را در نظم آن دانسته است [۱۱۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، الرسالة الشافیة، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۲۱ـ۱۲۲، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف
، او در مخالفت با نظریه صَرفه در اعجاز قرآن سخن گفته است [۱۱۸]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، الرسالة الشافیة، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، ص۱۳۳ـ۱۴۰، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف.
، این رساله به همراه دو رساله دیگر در اعجاز قرآن از خَطّابی (متوفی ۳۸۸) و رُمّانی (متوفی ۳۸۶) در مصر به چاپ رسیده است، برخی بر آناند که این رساله، بخشی از دلائلالاعجاز بوده و کتاب مستقلی نیست. [۱۱۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، ص۱۳، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۴) العُمْدَه، در باره تصریف. ابنقاضی شهبه [۱۲۰]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۵۹، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: دارالندوة الجدیدة، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
نام آن را العُمُد آورده و کتاب نیز با عنوان العُمُد به چاپ رسیده است؛ ولی، در برخی منابع کهن [۱۲۱]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۵۰، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۱۲۲]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴
، نام آن العُمدة آمده است، این کتاب دارای مباحث معمول در کتابهای صرفی است و جرجانی بحث جالبی در باره مخارج حروف آورده است [۱۲۳]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی،(العُمُد): کتاب فی التصریف، ص۱۴۰ـ۱۴۱، چاپ بدراوی زهران، قاهره ۱۹۹۶.
۵) المغنی، شرح مبسوطی بوده است در سی مجلد بر الایضاح ابوعلی فارسی [۱۲۴]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۱۲۵]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، ج۲، ص۳۷۰، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
۶) المُقْتَصِد، تلخیصی است که عبدالقاهر جرجانی از کتاب پیشین خود، المغنی، انجام داده است، نام کتاب را المُقْتَضَب نیز آوردهاند. برخی المقتصد را شرحی مستقل بر الایضاح دانستهاند [۱۲۶]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۱۲۷]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۵۰، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶
[۱۲۸]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴
، جرجانی در این کتاب از استاد خود، ابوالحسین فارسی، مطالب بسیاری نقل کرده است. [۱۲۹]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۱۳۵، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۳۰]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۱۵۱، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۳۱]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۱۸۸، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
، محققِ کتاب، کاظم حرالمرجان [۱۳۲]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، مقدمه، ص۳۵، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
، سال تألیف آن را ۴۵۲ دانسته است. [۱۳۳]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹.
، ابنقاضی شهبه [۱۳۴]
ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، ج۱، ص۲۵۹، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: دارالندوة الجدیدة، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
نیز نام آن را الاقتصاد آورده است.برخی ویژگیهای این کتاب عبارت است از: استشهاد به آیات قرآن [۱۳۵]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۳۱، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۳۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۵۳، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
استشهاد فراوان به اشعار عربی [۱۳۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۲، ص۷۷۱، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۳۸]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۲، ص۹۵۹، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
، استدلال به گفتههای سیبویه در الکتاب [۱۳۹]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۵۶، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲،
[۱۴۰]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۳۵۷، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
توجه به اختلاف قرائتهای آیات قرآن و تأثیر آن در مسائل نحوی [۱۴۱]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۷۷، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۴۲]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۷۷، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
آوردن مطالب تاریخی در ضمن مباحث کتاب [۱۴۳]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۵۰۳، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۴۴]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۲۲۲، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۴۵]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۳۴۲، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
تحلیل نحوی احادیث [۱۴۶]
جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۴۱۱ـ۴۱۲، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
استفاده از مَثَلها [۱۴۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۷۸، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۴۸]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۶۱۰، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
[۱۴۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۶۴۶، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
به کار گیری برخی اصطلاحات، مانند ضمیر «امر» به جای ضمیر « شأن » و « قِصه » [۱۵۰]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، ج۱، ص۴۶۵، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲.
۷) الایجاز، تلخیصی است از کتاب الایضاح فارسی . [۱۵۱]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۱، ستون ۲۱۲.
[۱۵۲]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ستون ۶۰۶، در حاجیخلیفه، ج۵.
۸) التکمله، [۱۵۳]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۸، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
که شاید مستدرکِ الایضاح بوده است. [۱۵۴]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹.
۹) التذکره . به گفته قفطی [۱۵۵]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
این کتاب در باره موضوعات گوناگون و پراکنده بوده است.۱۰) المفتاح، مشتمل است بر مباحث علم صرف، در دوازده باب. جرجانی در این کتاب چند اصطلاح جدید بهکار برده است، از جمله اطلاق «مطابَق» بر فعل مضاعف [۱۵۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المفتاح فی الصرف، ص۳۹، چاپ علی توفیق حمد،بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
به کار گیری اصطلاح ذوالثلاثه دارای سه حرف) برای فعل اجوف، که در ساختار متکلم وحده ماضی سه حرفی میباشد، مانند قُلْتُ [۱۵۷]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المفتاح فی الصرف، ص۴۱، چاپ علی توفیق حمد،بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
اطلاق ذوالاربعه (دارای چهار حرف) بر فعل ناقص، که در ساختار متکلم وحده ماضی چهار حرفی میباشد، مانند دَعَوْتُ [۱۵۸]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المفتاح فی الصرف، ص۴۲، چاپ علی توفیق حمد،(بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵).
۱۱) الجُمل، در علم نحو . در قدیمترین منابع در باره جرجانی، نام این کتاب آمده است [۱۵۹]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
[۱۶۰]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، قسم ۱، ص۱۲۸، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۰ ش
، حاجیخلیفه [۱۶۱]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۱، ستون ۶۰۲.
نام آن را جرجانیه نیز ضبط کرده است، شرحهای بسیاری بر این کتاب نوشته شده است، قدیمترین شارح آن ابومحمد عبداللّهبن محمد بَطَلیوْسی (متوفی ۵۲۱) بوده است. [۱۶۲]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۱، ستون ۶۰۲.
[۱۶۳]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۱، ستون ۶۰۲ـ۶۰۳.
[۱۶۴]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۰۵ـ۲۰۶، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
، این کتاب را شرح کتاب دیگر جرجانی، العواملالمائة (سطور بعد)، دانستهاند. [۱۶۵]
علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، ج۲، ص۱۸۹، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲.
[۱۶۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، مقدمه، ص۱۰، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۶۷]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹.
، الجمل در پنج فصل تنظیم شده، فصل اول آن به مقدمات اختصاص یافته و سه فصل آن [۱۶۸]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، ص۵۹، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
[۱۶۹]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، ص۹۵، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
در باره عوامل (فعلها، حرفها و اسمها) است و فصل پنجم کتاب [۱۷۰]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، ص۹۶ـ ۱۰۸، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
در باره مسائل گوناگون نحو، مانند اقسام جمله، است.۱۲) التلخیص، شرح کتاب الجمل است. [۱۷۱]
ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷.
[۱۷۲]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۵۰، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
۱۳) العوامل المائة یا مائة عامل، در باره صد عامل در نحو، که به نوشته حاجیخلیفه، [۱۷۳]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۲، ستون ۱۱۷۹.
کتابی مشهور و متداول است، عوامل در این کتاب به لفظی و معنوی و سَماعی و قیاسی (قانونمند) تقسیم شده است. [۱۷۴]
خالدبن عبداللّه ازهری، العوامل المائة النحویة فی اصول علم العربیة لعبدالقاهر الجرجانی، ج۱، ص۸۳، چاپ بدراوی زهران، ۱۹۹۶ .
[۱۷۵]
خالدبن عبداللّه ازهری، العوامل المائة النحویة فی اصول علم العربیة لعبدالقاهر الجرجانی، ج۱، ص۸۶، چاپ بدراوی زهران، ۱۹۹۶ .
، به گفته ریتر [۱۷۶]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، مقدمه، ص۶، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
این کتاب مشهورترین کتاب در باره عوامل نحو است، العواملالمائة در ۱۰۲۶/۱۶۱۷ به لاتینی ترجمه شد، این کتاب از متون درسی بوده است و بارها به چاپ رسیده و، به نظم و نثر، به ترکی برگردانده شده و شرحهای متعددی نیز بر آن نوشته شده است. [۱۷۷]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۲، ستون ۱۱۷۹ـ۱۱۸۰.
[۱۷۸]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۰۰ـ۲۰۴، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
، از شارحان شیعی این کتاب قطبالدین راوندی، ملامحسن فیض کاشانی و فاضل هندی بودهاند. [۱۷۹]
خوانساری، روضات الجنات، ج۵، ص۹۳.
در فارسی نیز با عنوان عوامل منظوم و عوامل صدگانه به نظم کشیده شده است. [۱۸۰]
آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۳۶۰.
۱۴) العروض یا کتاب فیالعروض، در باره علم عروض و ریشهشناسی زبان [۱۸۱]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹
.۱۵) المختار من دواوین المتنبّی و البحتری و ابیتمّام، که گزیدهای از بهترین سرودههای این سه شاعر است، وی اشعاری را که جنبه مَثَل داشته یا مشتمل بر مطالب حِکْمی بوده، در این گزیده آورده است. [۱۸۲]
المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، ج۱، ص۲۰۱، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷.
، جرجانی در این کتاب گاه به نقد برخی ابیات پرداخته [۱۸۳]
المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، ص۲۱۹، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷.
و برخی ابیات را نیز شرح کرده است. [۱۸۴]
المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، ص۲۹۱، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷.
[۱۸۵]
المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، ص۲۹۳، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷.
[۱۸۶]
المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، ص۲۹۵، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷.
، این کتاب، به ضمیمه چند مجموعه شعری دیگر، با عنوان الطرائف الادبیه به چاپ رسیده است، نامی از این اثر جرجانی در منابع کهن نیامده است؛ اما، بروکلمان، [۱۸۷]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۰۶ـ۲۰۷، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
فرّوخ [۱۸۸]
عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، ج۳، ص۱۸۴، بیروت ۱۹۸۹.
و دایره المعارفها آن را ذکر کردهاند.۱۶) شرح الفاتحه . در برخی منابع گفته شده که این کتاب یک مجلد بوده است [۱۸۹]
محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج۱۸، ص۴۳۳، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
[۱۹۰]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۲، ص۳۷۰، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
۱۷) شرح اعجاز القرآن . محمدبن زید واسطی (متوفی ۳۰۶) کتابی داشته با عنوان اعجازالقرآن و جرجانی دو شرح کوتاه و بلند بر آن نگاشته و شرح بلند خود را المعتضد نامیده است [۱۹۱]
حاجیخلیفه، کشف الظنون، ج۱، ستون ۱۲۰.
ولی، در برخی منابع، اعجازالقرآن را اثر خود جرجانی معرفی کردهاند [۱۹۲]
ابن انباری، نزهه الالباء فی طبقات الادباء، ج۱، ص۳۶۳، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۶/۱۹۶۷ .
[۱۹۳]
ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، ج۲، ص۳۷۰، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴.
[۱۹۴]
ابنمُلَقّن، العقد المُذهَّب فی طبقات حمله المذهب، ج۱، ص۲۶۷، چاپ ایمن نصر ازهری و سیدمهنّی'، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.
و در برخی منابع نیز اعجاز القرآن الکبیر والصغیر را به نام جرجانی آوردهاند. [۱۹۵]
عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۵، ص۱۵۰، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶.
[۱۹۶]
عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، ج۲، ص۱۰۶، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
[۱۹۷]
احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، ج۱، ص۱۶۵، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
۱۸) المسائل المشکله [۱۹۸]
عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الادب و لبّ لباب لسان العرب، ج۱، ص۲۲۷، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۸۰.
[۱۹۹]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۰۶، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
۱۹) التتّمة فیالنحو [۲۰۰]
جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، ج۲، جزء ۳، ص۴۵، بیروت ۱۹۸۳.
[۲۰۱]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، ج۵، ص۲۰۶، قاهره ۱۹۷۵
.۲۰) دَرْجالدُرَر فی تفسیر الای والسُّوَر [۲۰۲]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ستون ۶۰۶، در حاجیخلیفه، ج۵.
[۲۰۳]
کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج۵، ص۲۰۶، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵.
۲۱) مختار الاختیار فی فوائد معیار النُظّار، در باره معانی، بیان، بدیع و قوافی. [۲۰۴]
اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، ستون ۶۰۶، در حاجیخلیفه، ج۵.
، جرجانی با اینکه ایرانی بوده، کتابی به فارسی ننوشته، جز اینکه در بررسی یک بیت عربی اشاره کرده که اصل آن بیت به فارسی بوده است. [۲۰۵]
عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، ج۱، ص۲۵۶، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴.
، در دوره معاصر، شیخ محمد عَبْده، مفتی مصر، با تدریس دو کتاب اسرارالبلاغة و دلائلالاعجاز در جامع الازهر و چاپ آنها، نام جرجانی را زنده کرد. [۲۰۶]
مقدمه رشیدرضا، صزـ ح، عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸.
، از جمله کسانی که در مقایسه بین نظریات جرجانی و برخی پیشگامان زبانشناسی جدید و نقادان ادبی، بسیار کوشیدند، محمد مندور، محمد زکی عَشماوی و کمال ابودیباند، بازگشت به مباحثی که جرجانی مطرح کرده است، میتواند در بررسیهای ادبی و بلاغی و انتقادی مشرق زمین افقهایی نو بگشاید و آن را پویا کند.۱۵ - فهرست منابع(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه. (۲) ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال، تهران (۱۳۲۰ ش). (۳) ابن انباری، نزهة الالباء فی طبقات الادباء، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره(۱۳۸۶/۱۹۶۷). (۴) ابنشاکر کتبی، فوات الوفیات، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۷۳ـ۱۹۷۴. (۵) ابن قاضی شهبه، طبقات الشافعیة، چاپ حافظ عبدالعلیمخان، بیروت: دارالندوة الجدیدة، ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸. (۶) ابنمُلَقّن، العقد المُذهَّب فی طبقات حملة المذهب، چاپ ایمن نصر ازهری و سیدمهنّی'، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷. (۷) ابنندیم، الفهرست. (۸) ابنوهب کاتب، کتاب نقد النثر) = البرهان فی وجوه البیان (منسوب به قدامة بن جعفر)، چاپ طه حسین و عبدالحمید عبادی، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲. (۹) نصر حامد ابوزید، اشکالیات القراءة و آلیات التأویل، بیروت ۱۹۹۹. (۱۰) خالدبن عبداللّه ازهری، العوامل المائة النحویة فی اصول علم العربیة لعبدالقاهر الجرجانی، چاپ بدراوی زهران،(۱۹۹۶). (۱۱) عبدالرحیمبن حسن اسنوی، طبقات الشافعیه، چاپ کمال یوسف حوت، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷. (۱۲) علیبن حسن باخرزی، دمیة القصر و عُصرة اهل العصر، چاپ محمد تونجی، دمشق(۱۳۹۱/۱۹۷۱). (۱۳) محمدبن طیب باقلانی، کتاب تمهیدالاوائل و تلخیص الدلائل، چاپ عمادالدین احمد حیدر، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳. (۱۴) احمد احمد بدوی، عبدالقاهر الجرجانی و جهوده فیالبلاغة العربیة، قاهره۱۳۸۱/۱۹۶۲. (۱۵) کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، نقله الی العربیة رمضان عبدالتواب، قاهره ۱۹۷۵. (۱۶) اسماعیل بغدادی، هدیة العارفین، ج۱، در حاجیخلیفه، ج۵. (۱۷) عبدالقادربن عمر بغدادی، خزانة الادب و لبّ لباب لسان العرب، چاپ عبدالسلام محمد هارون، قاهره ۱۹۶۷ـ۱۹۸۰. (۱۸) مسعودبن عمر تفتازانی، کتاب المطوّل فی شرح تلخیص المفتاح، استانبول ۱۳۳۰، چاپ افست قم ۱۴۰۷. (۱۹) عمروبن بحر جاحظ، البیان و التبیین، چاپ عبدالسلام محمد هارون، بیروت ۱۳۶۷/ ۱۹۴۸. (۲۰) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، دلائل الاعجاز، چاپ محمد رشیدرضا، بیروت ۱۳۹۸/۱۹۷۸. (۲۱) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، الرسالة الشافیه، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن، چاپ محمد خلفاللّه و محمد زغلول سلام، مصر: دارالمعارف. (۲۲) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، العُمُد : کتاب فی التصریف، چاپ بدراوی زهران، قاهره ۱۹۹۶. (۲۳) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب اسرارالبلاغة، چاپ هلموت ریتر، استانبول ۱۹۵۴. (۲۴) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب الجُمل فی النحو، چاپ یسری عبدالغنی عبداللّه، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰. (۲۵) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المفتاح فی الصرف، چاپ علی توفیق حمد،بیروت، ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۲۶) عبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، کتاب المقتصد فی شرح الایضاح، چاپ کاظم بحرالمرجان، بغداد ۱۹۸۲. (۲۷) حاجیخلیفه، کشف الظنون. (۲۸) شمسالدین محمد حافظ، دیوان، چاپ محمد قزوینی و قاسم غنی، تهران ۱۳۶۹ ش. (۲۹) محمد برکات حمدی ابوعلی، معالم المنهج البلاغی عند عبدالقاهر الجرجانی، عمان ۱۴۰۵/۱۹۸۴. (۳۰) بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۷۸ ش. (۳۱) حمدبن محمد خَطّابی، بیان اعجاز القرآن، در ثلاث رسائل فی اعجاز القرآن. (۳۲) خوانساری، روضات الجنات. (۳۳) امین خولی، الاعمالالکاملة، مناهج تجدید فیالنحو و البلاغة و التفسیر و الادب، قاهره ۱۹۹۵. (۳۴) احمدعلی دهمان، الصورة البلاغیة عند عبدالقاهر الجرجانی: منهجاً و تطبیقاً، دمشق ۱۹۸۶. (۳۵) محمدبن احمد ذهبی، سیراعلام النبلاء، چاپ شعیب ارنؤوط و محمدنعیم عرقسوسی، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶. (۳۶ آیور آرمسترانگ ریچاردز، فلسفه بلاغت، ترجمه علی محمدی آسیابادی، تهران ۱۳۸۲ ش. (۳۷) عبدالحسین زرینکوب، شعر بیدروغ، شعر بینقاب، تهران ۱۳۵۶ ش. (۳۸) عبدالحسین زرینکوب، نقد ادبی: جستجو در اصول و روشها و مباحث نقادی با بررسی در تاریخ نقد و نقادان، تهران ۱۳۷۸ ش. (۳۹) طالب محمداسماعیل زوبعی، البلاغة العربیة: علم المعانی بین بلاغة القدامی و اسلوبیة المحدثین، بنغازی ۱۹۹۷. (۴۰) جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت ۱۹۸۳. (۴۱) عبدالوهاببن علی سُبکی، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره ۱۹۶۴ـ۱۹۷۶. (۴۲) عبدالرحمانبن ابیبکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴. (۴۳) محمدرضا شفیعی کدکنی، موسیقی شعر، تهران ۱۳۷۰ ش. (۴۴) محمدرضا شفیعی کدکنی، «نظر جرجانی در باب صور خیال»، نشر دانش، سال ۳، ش ۳ (فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۲). (۴۵) شوقی ضیف، البلاغة: تطور و تاریخ، قاهره۱۹۷۶ . (۴۶) احمدبن مصطفی طاشکوپریزاده، مفتاح السعادة و مصباح السیادة، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۴۷) طبرسی، مجمع البیان. (۴۸) محمدعبدالمطلب، قضایا الحداثه عند عبدالقاهر الجرجانی، بیروت ۱۹۹۵. (۴۹) عبدالعزیز عتیق، علمالبیان، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵. (۵۰) محمد زکی عَشْماوی، قضایا النقد الادبی بین القدیم و الحدیث، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴. (۵۱) محمدبن عمر فخررازی، نهایة الایجازفیدرایة الاعجاز، چاپ احمد حجازی سقّا، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲. (۵۲) عمر فَرّوخ، تاریخ الادب العربی، بیروت ۱۹۸۹. (۵۳) محمدبن یعقوب فیروزآبادی، البلغة فی تاریخ ائمة اللغة، چاپ محمد مصری، دمشق ۱۹۷۲. (۵۴) قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی فی ابواب التوحید و العدل، چاپ امین خولی، قاهره۱۳۸۰/۱۹۶۰. (۵۵) علیبن یوسف قفطی، انباه الرواة علی انباه النحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۷۱/۱۹۵۲. (۵۶) محمد کردعلی، کنوز الاجداد، دمشق ۱۳۷۰/ ۱۹۵۰. (۵۷) المختار من دواوین المتنبی و البحتری و ابی تمام لعبدالقاهربن عبدالرحمان جرجانی، در الطرائف الادبیة، چاپ عبدالعزیز میمنی، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر، ۱۹۳۷. (۵۸) محمد مندور، النقد المنهجی عندالعرب، قاهره(۱۹۷۲). (۵۹) مصطفی ناصف، «النظم فی دلائل الاعجاز: عرض و تفسیر و منهج»، حولیات کلیة الاداب، (ژانویه ۱۹۵۵). (۶۰) عبداللّهبن اسعد یافعی، مرآة الجنان و عبرة الیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷. (۶۱) یاقوت حموی، معجمالادباء، چاپ احسان عباس، بیروت ۱۹۹۳. (۶۲) یحییبن حمزه علوی، کتاب الطراز المتضمن لاسرار البلاغة و علوم حقائق الاعجاز، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲. ۱۶ - پانویس
۱۷ - منبعدانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جرجانی»، شماره۴۶۰۷. |